اتش نشان
پسرجوانی به استخدام اداره ی اتش نشانی درامد.رییس اتش نشانی به منظوراموزش دادن پسرجوان اودراختیاریکی اززبده ترین وباتجربه ترین ماموران خودقرارداد.اتش نشان پیروباتجربه ازپسرجوان پرسید:اگرروزی ورودی یک...
View Articleما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يک راهب نيستي
اتومبيل مردي که به تنهايي سفر مي کرد در نزديکي صومعه اي خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ » رئيس صومعه بلافاصله او را به...
View Articleوصیت نامه
از بوی گلاب بدم می آید ، همون آب معدنی کفایت می کند ، نگید این رانی هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا ، نوچ میشه ، من از مورچه ها دل خوشی ندارم ! آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نزارید...
View Articleخدایاشکرت
خدایا خداوندا شکرت بابت... همسری که دارم ومیگوید:امشب شام حاضری داریم.چون اودرخانه کنارمن است. به هم ریختگی بعدازیک مهمانی چون این یعنی اینکه دوستان خوب وزیادی دارم. لباس هایی که کمی به تنم تنگ شده...
View Articleعمل به وصیت
مردخسیس که نامش سامی بود تمام عمرش راکاروهمه ی ثروتش راداخل انبارخانه پنهان کرد.تااینکه سرطان به جانش افتاد.سامی زنش راصداکردوگفت:گوش کن سوفیا بعدازمردن من توبایدهمه ی ثروتم راهمراه جنازه داخل...
View Articleشیطان
دیروز شیطان را دیدم ، در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ، فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود غرور ، حرص ، دروغ ، جاه طلبی...
View Articleزن یامرد
دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟ من : زنم دیگه پس چی ام ؟ دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟ من : نه مامانی بابا مرده . دخترم : راست میگی مامان ؟ من : آره چطور مگه ؟ دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟ من :...
View Articleتوهم
دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! اینطوری تعریف...
View Articleتست روانشناسی بسیارجالب
تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته،گرسنه،تشنه،پس از 5 ساعت پیاده روی......ناگهان ساختمان مجلل و با شکوهی در جلوی شما ظاهر میشود.1.ساختمانی که جلوی شما ظاهر شده است...
View Articleبچه زرنگ
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق...
View Articleزندگی بدون مهندسین!
مهندسین الکترونیکمهندسین مکانیک مهندسین عمران مهندسین ارتباطات مهندسین کامپیوترمهندسین هوا فضا مهندسین برق
View Articleآپ جدید
______________________$$$$$$$_____________________$$$$$$$$$$__________________$$$$$$$_$$$$$$_________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$_____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$$$_$$_$...
View Articleجعبه
زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگرزندگی مشترک داشتند.آنها همه چیزرا به طور مساوی بین خود تقسیمکرده بودند.در مورد همهچیز باهم صحبت می کردندوهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمیکردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش...
View Articleیادم باشد...
یادم باشد زندگی را دوست دارم.یادم باشد قلب کسی را نشکنم.یادم باشد زمان، بهترین استاد است.یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست.یادم باشد پاکی کودکیم را از دست ندهم.یادم باشد زندگی، ارزش غصّه خوردن...
View Articleپیری ومعرکه گیری زوج عاشق
پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم.پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافه رفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن...
View Article
More Pages to Explore .....